اسمان ابری

صفحه خانگی پارسی یار درباره

شاید...


شاید فراموشت شدم شاید دلت تنگه برام 


شاید بیداری مثل من به فکر اون خاطره هام

شاید تو هم شب که میشه میری به سمت جاده ها

بگو تو هم خسته شدی مثل من از فاصله ها

با هر قدم برداشتنت فاصله بین مون نشست

لحظه ای که بستی در و شنیدی قلب من شکست؟

یادت بیاد که من کی ام همون که میمیره برات

همونی که دل نداره برگی بیفته سر راهت

نمیتونم دورت کنم لحظه ای از تو رویاهام

تو مثل خالکوبی شدی تو تک تک خاطره هام

ازکی داری تو دور میشی ؟! از من که میمیرم برات

از منی که دل ندارم برگی بیفته سر راهت

بگو من از کی بگیرم حتی یه بار سراغ تو

دارم حسودی میکنم به آیینه اتاق تو

کاش جای اون آیینه بودم هر روز تورو می دیدمت 

اگر که بالشت بودم هر لحظه میبوسیدمت


...دلهای شکسته مینویسم از عشقی که تب تندی داشت

    نظر



خداحافظ گل پونه .گل تنهای بی خونه

لالایی ها دیگه خوابی به چشمونم نمی شونه

یکی با چشمای نازش دل کوچیکمو لرزوند 

یکی با دست ناپاکش گلای باغچمو سوزوند

تو این شب های تو در تو . خداحافظ گل شب بو

هنوز آوار تنهایی داره می باره از هر سو

خداحافظ گل مریم .گل مظلوم پر دردم

نشد با این تن زخمی به آغوش تو برگردم

نشد تا بغض چشماتو به خواب قصه بسپارم

از این فصل سکوت و شب غم بارونو بردارم

نمی دونی چه دلتنگم از این خواب زمستونی

تو که بیدار بیداری بگو از شب چی می دونی 

تو این رویای سر دم گم .خداحافظ گل گندم

تو هم بازیچه ای بودی . تو دست سرد این مردم

خداحافظ گل پونه . که بارونی نمی تونی

...طلسم بغضو برداره .از این پاییز دیوونه خداحافظ .....!  

خداحافظ همین حالا، همین حالا که من تنهام

خداحافظ به شرطی که بفهمی تر شده چشمام

خداحافظ کمی غمگین، به یاد اون همه تردید

به یاد آسمونی که منو از چشم تو میدید

اگه گفتم خداحافظ نه اینکه رفتنت ساده اس

نه اینکه میشه باور کرد دوباره آخر جاده اس

خداحافظ واسه اینکه نبندی دل به رؤیا ها

بدونی بی تو و با تو، همینه رسم این دنیا


تنهاترین ONLY FOR YOU

    نظر
  1. داستانگل تقدیم شماگل تقدیم شمادانشجویی پس از اینکه در درس منطق نمره نیاورد به استادش گفت: قربان، شما واقعا چیزی در مورد موضوع این درس می دانید؟


    استاد جواب داد: بله حتما. در غیر اینصورت نمیتوانستم یک استاد باشم.

    دانشجو ادامه داد: بسیار خوب، من مایلم از شما یک سوال بپرسم ،اگر جواب صحیح دادید من نمره ام را قبول میکنم در غیر اینصورت از شما میخواهم به من نمره کامل این درس را بدهید.


    استاد قبول کرد و دانشجو پرسید: آن چیست که قانونی است ولی منطقی نیست، منطقی است ولی قانونی نیست و نه قانونی است و نه منطقی؟


    استاد پس از تاملی طولانی نتوانست جواب بدهد و مجبور شد نمره کامل درس را به آن دانشجو بدهد.


    بعد از مدتی استاد با بهترین شاگردش تماس گرفت و همان سوال را پرسید. و شاگردش بلافاصله جواب داد:
    قربان شما 63 سال دارید و با یک خانم 35 ساله ازدواج کردید که البته قانونی است ولی منطقی نیست.


    همسر شما یک معشوقه 25 ساله دارد که منطقی است ولی قانونی نیست.واین حقیقت که شما به معشوقه همسرتان نمره کامل دادید در صورتیکه باید آن درس را رد میشد نه قانونی است و نه منطقی

خدایا دلم برات تنگ شده

    نظر

توی خلوت پر از همهمه, که صدایی به صدات نمیرسه


اگه میتونی منو دعا بکن, من که دستم به خدا نمیرسه

آسمونا ارزونی پرنده ها, جای آسمونا یه قفس بده


همه ی دار و ندارمو بگیر, هر چی بودمو دوباره پس بده

بازم هیچ راهی به مقصد نرسید, من هزار و یک شبه معطل

م
تا ته جاده ی دنیا رفتم و بازم انگار سر جای اولم

چرا دنیا با تمام وسعتش مرهمی برای زخم من نداشت؟


پای هر چی که دویدم آخرش حسرت داشتنشو رو دلم گذاشت

سر رو شونه های سنگ روزگار قد این فاصله هق هق میکنم


دارم از ثانیه ها سیر میشم, دارم از دوری تو دق میکنم

پشت خنده های مصنوعی من, دل به این بغض گلوشکن بده


روزگار سردمو ورق بزن دست مهربونتو به من بده

گم شدم توی شبی که خودمم, شبی که حتی یه فانوس نداره


منو با خودت ببر به روشنی, آخه هیشکی مث تو منو دوس نداره

لک زده دلم واسه یه همزبون, شیشه ی دل همه سنگ شده


میدونی دلیل گریه هام چیه؟ آی خدا دلم واست تنگ شده


مهمون ناخونده من به وسعت تنهایم دوست دارم

    نظر



  غم اومده خونه ی من انگشت بردر میزنه

  مهمون ناخونده ی من هر شب به من سر میزنه

 

  این غمه که هی در میزنه، دلم براش پر میزنه

  مهمون نا خونده ی من هر شب به من سر میزنه

 

  زندگی زندون منه بعد از خدا گواه من چشم های گریون منه

  ای غم بیا ای غم بیا خوش اومدی خونه ی من

 

  یه وقت نشه هوس کنی بری از این خونه ی من

  دل کوچیکه،عشق دیگه جای تو نیست

  خونه کرده تو دلم غم ، دیگه مآوای تو نیست

 

  خونه ی کوچیک تو ، تو این دل ویرونه منه 

  جای تو غم همیشه در رگ و خون منه

 

  مهمون ناخونده صاحب خونه ی من

  شب نشین شب تنهایی و محفل منه

  

  مهمون ناخونده صاحب خونه ی دلم شد

  شب نشین شب تنهایی و محفلم شده


کاش کمی دیر شدن ها هم خسته می شدند تا گاهی آنقدر زود نرسند

    نظر

 روز ها میگذرند لحظه ها از پی هم میتازند 
وگذشت ایام,چون چروکی است که برچهره من میماند
  روزهامیگذرند , که سکوتی ممتد, برلبم میرقصد 
قصه هایی که زدل می آیند , زیرسنگینی این بارسکوت 
  بی صدامیمیرند


  روزها میگذرند , که به خود میگویم
  گرکسی آمدوبرداشت زلب مهرسکوت
  گرکسی آمدوگفت قطعه شعری بسرود
  گرکسی آمدوازراه صفا دل ما را بربود
  حرفهاخواهم زد , شعرها خواهم خواند
  بهر هر خلق جهان , قصه ای خواهم ساخت



  روزها میگذرند
  که به خود میگویم
  گرکسی آمدوبرزخم دلم , مرحمی تازه گذاشت
 گرکسی آمدوبرروی دلم , طرحی ازخنده گذاشت
  گرکسی آمدودرخاطرمن , نقشی ازخودانداخت
  بازکنم
  قصه هاسازکنم
  گره از ابروی هر غمزده ای درجهان بازکنم
  من به خود میگویم
  اگرآمدآن شخص !!!!!!
من به او خواهم گفت , آنچه درمحبس دل زندانیست
 من به او خواهم گفت , تاابددردل من مهمانیست



  ولی افسوس و دریغ
  آمدی نقشی زخود در سر من افکندی
  دل ربودی و به زیر قدمت افکندی
  دیده دریا کردی
  عقل شیدا کردی
طرح جاوید سکوت , توبه جای لبخند , برلبم افکندی
  دل به امید دوا آمده بود
  به جفا درد برآن زخم کهن افکندی


  روزها می آیند
  لحظه ها ازپی هم میتازند
  من به خود میگویم
  مستحق مرگ است گر کبوتر بدهد دل به عقاب 
  من نیستم
  آنکه باید می بودم ، آنکه باید باشم

 دل مسوزان که ز هر دل به خدا راهی هست


 هر که را هیچ به کف نیست ز دل آهی هست


خدایا یه جای خالی داری منو تو آغوشت جا بدی؟

    نظر

زندگی  


  تلخ ترین خواب من است

  خسته ام

  خسته از این خواب بلند

 

خدایا

خسته ام ، خسته

دیگه از خستگی خوابم نمی بره

اینقدر خسته که دوست دارم یه شب 

دوست دارم یه شب بدون استرس بدون فکر در آرامش کامل

در آرامش کامل دراز بکشم چشمامو ببندم و بخوابم یه خواب عمیق

یه خواب عمیق که با صدای هیچکس بیدار نشم که مبادا آرامشم بهم بخوره

خدایا یه خواب ابدی که تنها با صدای تو بیدار بشم و بگی کیان بنده گناه کار من 

بنده گناه کار من بیدار شو من تو رو به آرزوت رسوندم تو آلان پیش منی تو آغوش منی

دیگه استرس نداشته باش در آرامش کامل با خیال راحت بدون هیچ فکری بخواب آروم آروم


دیریست شکسته ام ,چکه می کند چشمانم......

    نظر

 


ای غنچه ی خندان چرا خون در دل ما می کنی؟

  خاری به خود می بندی و ما را ز سر وا می کنی

 

از تیر کجتابی تو،آخر کمان شد قامتم

  کاخت نگون باد ای فلک! با ما چه بد تا می کنی!

 

ای شمع رقصان با نسیم!آتش مزن پروانه را

  با دوست هم رحمی ، چو با دشمن مدارا می کنی

 

آتش پرید از تیشه ات امشب مگر ای کوهکن!

  از دست شیرین درد دل ، با سنگ خارا می کنی

 

با چون منی نازک خیال ،ابرو کشیدن از ملال

  زشت است ای وحشی غزال! اما چه زیبا می کنی

 

امروز ما بیچارگان،امید فرداییش نیست

  این دانی و با ما هنوز، امروز و فردا می کنی

 

دیدم به آتش بازی ات شوق تماشای به سر

  آتش زدم دز خود بیا ، گر خود تماشا می کنی

 

آه سحرگاه تو را ، ای شمع! مشتاقم به جان

  باری بیا گر آه خود ، با ناله سودا می کنی

 

ای غم! بگو از دست تو، آخر کجا باید شدن

  در گوشه میخانه هم ما را تو پیدا می کنی

 

ما شهریارا!بلبلان دیدیم بر طرف چمن

  شور افکن و شیرین سخن،اما تو غوغا می کنی


SLM

    نظر


 نور خدا آینه حق نما 
 نور هدی نور حسین است و بس 


 سر ولا لؤلؤ لالای حق 
 مظهر دادار حسین است و بس 


 سر هویت که تجلی نمود 
 پرتو پر نور حسین است و بس 

 روح مشیت که از او شد پدید 
 کون و مکان جمله حسین است و بس 

 جلوه ذات احدی بی نقاب 
 نور تجلای حسین است و بس 


 سجده که بر آدم خاکی نمود 
 خیل ملک بهر حسین است و بس 


 سلسلة منتظم انبیاء 
 مقدّم الجیش حسین است و بس 


 میوة خلقت ز ازل تا ابد 
 مقصد ایجاد حسین است و بس 


 محفل انس است دو عالم ولی 
 شمع دل افروز حسین است و بس 
 
 نفخه جان بخش نسیم بهشت 
 شمه ای از بوی حسین است و بس 


 آتش نمرود به جان خلیل 
 بَرد شد از خوی حسین است و بس 

 سفینه نوح به طوفان یم  
 زورقی از جوی حسین است و بس 


 موسی عمران که به میعاد رفت 
 از بر میقات حسین است و بس 


 روشنی وادی ایمن همی 
 شعشعة روی حسین است و بس 


 آتش افروخته در کوه طور 
 پرتوی از نور حسین است و بس 


 آن دم عیسی که به تن جان دمد 
 از دم و از بوی حسین است و بس 


 گردش این گنبد افراشته 
 بر خَم ابروی حسین است و بس 


 من چه بگویم به جهان هر چه هست 
 سر به تکاپوی حسین است و بس 


 آنکه فروزان کند امشب چو شمس 
 رایت توحید حسین است و بس 


 آنکه ببوسید گلویش ز مهر 
 رسول و بگریست حسین است و بس 


 محفل بزمِ حریم لقا 
 رأس پر از نور حسین است و بس 


 سوخته پروانة جان را به شوق 
 در حرم عشق حسین است و بس 


 کشتة جان باخته در کوه طور  
 پیکر صد پاره حسین است و بس 

 آنکه بزد خرگه خود را برون 
 از دو جهان جمله حسین است و بس 

 آنکه به قربانگه کوی حبیب 
 گفت رضیً ربِّ حسین است و بس 


 آنچه به خون گلو آغشته شد 
 طرّة گیسوی حسین است و بس 


 باب نجات از غم و بحر بلا 
 کِشتی منجی حسین است و بس 


 دست شفاعت همه را روز حشر 
 از کرم و جود حسین است و بس 


 گر تو بخواهی که شوی رستگار 
 راهْ تولای حسین است و بس 


 آنکه سرود این دُرَر پاک را  
 خاک رهِ کوی حسین است و بس


YA ZAMENE AHOOOO

    نظر

السلام علیک یا رحمه الله الواسعه و یا باب نجاه الامه المظلوم یا ابا عبد الله الحسین

سلام بر همه عاشقان محمد و ال محمد که در این ایام زانوی غم بغل گرفته اند و بر بزرگترین مصیبت عالم هستی می گریند 

در باغ ملکوت قدم میزدم که متوجه شدم همه ملائکه اسمان ها و زمین در ماتم هستند . از ملکی پرسیدم چه شده است ؟ گفت شیخ ماه ماتم و عزای اشرف اولاد ادم است . دریافتم که محرم فرارسیده است و تصمیم گرفتم چند سطری در وصف سید الشهدا بنویسم که ناگهان ملکی از عرش ندا داد 

چه میکنی شیخ ؟؟؟؟ گفتم می خواهم از حسین بنویسم ... گفت زبان به کام گیر و هیچ نگو مگر میدانی حسین کیست ... از شرم سر به زیر انداختم و از ملک خواستم برایم حسین را وصف کند 

او هم برایم این شعر را از سوی خدا هدیه داد و من هم به شما ملکوتیان عزیز هدیه می کنم باشد که فردای حشر به ملاقات ارباب عالمیان شرف یاب شویم