سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اسمان ابری

صفحه خانگی پارسی یار درباره

به نام آفریننده زیبایی

دوست دارم که او را عشق بنامم دوست دارم که در کنار او دوستی را تجربه کنم، دوست دارم که خاک پایش شوم تا هر دم بر پایش گلبوسههای عشق و ایثار را نثارکنم، اما چه کنم که چیزی ندارم جز یک قلب همیشه عاشق با یک جان نیمه پدید و یک یار بی ارزش. چرا کبوتر خیال تو آسمان قلبم را رها نمیکند؟ چرا قناری کلام تو بر شعله عشقت در وجودم هر دم می افزاید؟ و چرا نگاههای زیبا و پی در پی تو قلب کوچک مرا هر دم عاشق تر می کند؟ من دوست دارم اشک چکانم، در فراق تو اما اگر اشکی در چشمانم نباشد آیا اشک می چکد؟ دوست دارم غمگینانه در غم رویت ناله کنم اما آیا واقعا تو و آن چشمان نیلگونت جواب ناله های من را خواهند داد! دوست دارم در شب به آسمان سیاه بنگرم و ستاره امیدم را بپایم اما ستاره من کجاست؟ نور ستاره ات فروغ دیده ات و اوج مهربانی و محبتت چشمم را کور کرده است. به خدا قسم اگر زمین و آسمان که سهل است اگر تمام قلبهای عاشق بشکفد بازهم قلب من از برای تو می تپد من بروی مردمک چشمانم نوشته بودم که دوستت دارم و می پرستمت اما او نگاهش را از چشمانم برلبانم دوخت با لبانم آوای دوستی سر دادم اما او نگاهش را بر روی قلبم افکند بر قلبم حک کردم دوستت دارم اما میدانی چه کرد قلبم را درون صندوقچه سینه پنهان کرد تا کسی صدای ناله اش رانشنود چرا که دیگر نه چشمی مانده که چشمم آوای دوستی را بخواند و نه گوشی که ازلبانم نوای عشق را بشنودگل تقدیم شمامؤدب